اخیرا برای پیگیری درمان مادر عزیزم، دوازده روز را در تهران با لباس سنتی، زیبا و قشنگ بلوچی گذراندم. مردم عزیز، اصیل و بافرهنگ تهران با احترام خاص و ویژهای میپرسیدند که از بلوچستان و زاهدان هستید؟ با افتخار جواب میدادم: بله. پس از شنیدن جواب، با صدای رسا میگفتند: «درود بر مولوی عبدالحمید!» «درود بر عبدالحمید!» «درود بر بلوچ و بلوچستانی!» «آفرین بر غیرت جوانان بلوچ که پشتتیبان بزرگمرد دوران هستند!»
طی ماههای اخیر و در جریان حوادث جاری کشور، بهویژه پس از جمعهٔ خونین ۸ مهر در زاهدان، شیخالاسلام مولانا عبدالحمید امامجمعهٔ اهلسنت زاهدان، با صراحتِ لهجه و صلابت و قاطعیت بیشتری دیدگاهها و مواضع خویش را مطرح کرده و بیش از گذشته موافقان و مخالفان را به اظهارنظر و تحلیل در این خصوص واداشته است. با توجه به این مسئله خواستم به چند نکته راجعبه شخصیت، منش و دیدگاههای ایشان اشاره کنم.
آنچه نقش مولانا را در جامعه و منطقه تقویت کرده، فهم درست و واقعگرایانۀ ایشان از دین و مذهب و اجتماع و سیاست و دولت و انسانیت است. البته حوادث اخیر، مخصوصا جنایت هولناکی که در جمعۀ خونین زاهدان رخ داد، شخصیت ایشان را بیش از پیش به ایرانیان و حتی جهانیان معرفی کرد، وگرنه حرفهای ایشان از نظر مفهوم و مضمون قبلا نیز بیان شدهاند.
بغض کرده بودم برای پدری که سالهاست مهر و محبتش را نخواستهام ببینم. فرزندی بهانهجو بودهام که بدون در نظرگرفتن شرایطش مدام در حال ایرادگرفتن بودهام. چرا این کار را کرد؟ چرا آن کار را نکرد؟ چرا چنین گفت؟ چرا چنان نگفت؟ او بیمهریها را میدید، او میشنوید، ولی با همۀ فشارها و سختیها ادامه میداد. میخواست و میخواهد با تمام وجودش از مردمش مراقبت کند. این را همان شب فهمیدم. این را همان شب از پشت صفحۀ تلویزیون در چهرهاش و در صدایش خواندم.
همۀ آنانی که پس از حادثۀ کشتار نمازگزاران زاهدانی در جمعۀ خونین این شهر، پیام تصویری شیخالاسلام مولانا عبدالحمید، امام جمعۀ اهلسنت زاهدان را از طریق شبکۀ استانی تماشا کردند، آثار غم و اندوه را در چهرۀ ایشان به وضوح دیدند. آنان پدری را میدیدند که دهها تن از فرزندانش بیرحمانه به خاکوخون کشیده شده بودند. در آن پیام مولانا عبدالحمید مردم را به آرامش دعوت کرد و درعینحال تأکید نمود که زوایای حادثه با جدیّت در دست بررسی است و مردم عزیز بهتر است تا زمان روشنشدن ابعاد حادثه خونسردی خود را حفظ کنند و پاسدار امنیت شهر و دیارشان باشند.
انتخاب الهی است، نه معادلات مادی بشر را در آن مجال جولان است و نه محاسبات منجمان و رمّالان را از آن آگاهی و خبر است و نه پیشگویی کاهنان و مدعیان را در آن اثر.. چه جای سوال حاسدان…
اوضاع کنونی جهان اسلام و بحرانهای سیاسی، مذهبی و معنوی آن بر کسی پوشیده نیست و آنچه که از آن بانام “گفتمان مولانا عبدالحمید” یاد میکنیم، راهحل عملی مناسبی برای کاهش بحرانهای مذکور است که با ریشهیابی آرای ایشان در…
انسان با آرزو زنده است. وقتی او به آرزوهایش میرسد به خودش میبالد و خیلی خرسند و شادمان میشود. اکنون بنده خیلی خوشحالم آنقدر که قلم و زبان از بیانش قاصر هستند، چون به آرزوی دیرینهام رسیدم.
تو را چون کوه می بینم برای تکیه گاه خویش به هنگام غم و وحشت تو را دانم پناه خویش به دشمن سخت میخندم چو میبینم تو را محکم دلیر و قادری شیخا تو را گویم دعا هر دم چو…