اشاره: [با توجه به اینکه مهمترین و اصلیترین هدف مغرضان تفرقهافکن از قطعوبرید کلیپ و تحریف سخنان شیخالاسلام مولانا عبدالحمید، تخریب وجهه ایشان در بین مردم بهویژه مردم عزیز «کُرد» بوده و تحریفکنندگان در واقع محبوبیت و جایگاه اجتماعی این بزرگعالِم اهلسنت کشور را هدف گرفتهاند، مناسب است دو رویداد مشابه و واکنشهای مردمی به این دو رویداد مورد بازخوانی قرار گیرد تا کسانی که از حربه «تخریب شخصیتها» برای تفرقه و اختلاف استفاده میکنند، بهتر و بیشتر از نتیجه معکوس اقدامات مذبوحانهشان آگاه شوند.]
در هر جامعه افراد و شخصیتهایی هستند که اگرچه شاید عملاً در هیچیک از پستها و مناصب دولتی مسئولیتی نداشته باشند، اما به دلیل موهبتهای خدادادی و فعالیتهای اصلاحگرایانه چنان محبوبیت، جایگاه و تأثیری در بین آحاد مردم دارند که بسیاری از قدرتمندان سیاسی یا ثروتمندان جهانی از چنین جایگاهی برخوردار نیستند.
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید، پیشوای مذهبی اهلسنت ایران و امامجمعه اهلسنت زاهدان ازجمله شخصیتهای برجستهای است که جایگاه مردمی وی در زمانها و مناسبتهای مختلف برای همگان مشخص شده است؛ موضوعی که مخالفان ایشان نیز اگرچه از به زبان آوردن آن ابا میورزند، اما در خلوتخانه ضمیر خویش ناگزیر به اعتراف آن هستند.
یکی از مستنداتی که بر محبوبیت و جایگاه اجتماعی مولانا عبدالحمید صحه میگذارد، واکنشهای گستردهی مردمی به اهانتها و جسارتهایی است که بعضاً از سوی برخی از شخصیتهای حقیقی یا حقوقی، رسانهها و مطبوعات و یا از تریبونهای رسمی و غیررسمی علیه این بزرگعالم اهل سنت کشور صورت میگیرند که اعتراضات وسیع شیعه و سنی به اهانت شبکه ماهوارهای «ولایت» و عدم دعوت از مولانا عبدالحمید به «مراسم تحلیف» نمونهای از این مستندات است.
اهانت شبکه «ولایت»…
اوایل فروردینماه سال جاری بود که یکی از «کارشناسان» شبکه جهانی «ولایت» اهانتها و اتهامات بیاساسی را علیه شیخالاسلام مولانا عبدالحمید بر زبان آورد که با اعتراضات گستردهی مردم اعم از سنّی و شیعه مواجه شد.
سخنان اهانتآمیزی که از این شبکه ماهوارهای علیه مولانا عبدالحمید پخش شد، از چنان ادبیات تند، سخیف و البته عامیانهای برخوردار بود و با انگیزهی تخریب بیقیدوبند مطرح میشد که بسیاری از نویسندگان و تحلیلگران، آن را همطراز و همنوا با سخنان مخربی دانستند که مدتی قبل توسط یکی از گروههای مشهور افراطی و تندرو در قالب کلیپ علیه علمای برجسته اهلسنت کشور ازجمله شیخالاسلام مولانا عبدالحمید پخش شده بود که علمای اهلسنت در آن با صفات نازیبایی مورد خطاب قرار گرفته بودند.
ازآنجاییکه شبکه «ولایت» با مجوز رسمی در کشور فعالیت دارد و زیر نظر آیتالله ناصر مکارم شیرازی، یکی از علما و مراجع بزرگ اهل تشیع نیز اداره میشود، پخش افترائات و اتهامات از این شبکه آنهم علیه برجستهترین و محبوبترین عالم اهلسنت کشور، بر جامعه اهلسنت و حتی بر منصفان و ارادتمندان مولانا عبدالحمید در بین برادران شیعه، سنگین تمام شد، بهطوریکه علاوه بر محکومیتهای میدانی عامهی مردم در فضای مجازی، شخصیتهای برجستهی علمی، امامان جمعه سراسر کشور، چهرههای سیاسی، مجامع و مراکز علمی و فرهنگی، نویسندگان و روزنامهنگاران اهلسنت با صدور بیانیههای جداگانه مراتب تأسف و اعتراض خود را نسبت به این اقدام موهن اعلام کردند و خواستار برخورد با عوامل تولید و پخش این برنامه شدند.
اعتراضات و محکومیتها علیه پخش برنامهی موهن شبکه «ولایت» چنان گسترده و فراگیر بود که آیتالله مکارم شیرازی، بهعنوان سرپرست شبکه «ولایت»، 10 روز پسازاین جریان (دوشنبه 28 فروردین) ضمن «تفرقهانگیز»خواندن اقدام این شبکه و با بیان اینکه برنامه مذکور «بدون اطلاع» وی پخش شده است، به گردانندگان شبکه ولایت هشدار داد و گفت: «به ايشان [گردانندگان شبکه ولایت] تأكيد كردهام كه اگر یکبار ديگر برنامه تفرقهانگيزى اجرا كنند، براى هميشه حمايت خود را از آنها برمىدارم.»
شیخالاسلام مولانا عبدالحمید نیز در مراسم نماز جمعه اهلسنت زاهدان (25 فروردین 96) به اهانت شبکه ولایت واکنش نشان داد؛ ایشان سخنان توهینآمیز “کارشناس” این شبکه را «نسنجیده، افراطی و احساساتی» توصیف کرد و به گردانندگان شبکه مذکور و دیگر شبکههای مذهبی داخلی و خارجی هشدار داد و گفت: «توصیه بنده به شبکه «ولایت» و سایر شبکههای داخل و خارج از کشور که خودشان را به هر مذهبی منتسب میکنند آن است که شرایط حساس منطقه را در نظر بگیرند و با حفظ حرمت و کرامت مقدسات مذاهب فعالیت کنند… از آیتالله مکارم شیرازی که مدیریت شبکه ولایت به ایشان منتسب است و سایر شبکههای وابسته به حوزه علمیه قم نیز میخواهم افرادی را که سبب بروز مشکلات و تفرقه میشوند از بین خودشان بیرون کنند و از افراد تقریبی که سبب وحدت شیعه و سنی و اقوام و مذاهب میشوند کار بگیرند.» [ به نقل از سنیآنلاین]
اگرچه آتش جنجال اهانتهای شبکه ولایت علیه مولانا عبدالحمید با تذکر آیتالله مکارم شیرازی به دستاندرکاران این شبکه و پذیرش عذرخواهی آیتالله قزوینی [مدیر شبکه ولایت] از سوی مولانا عبدالحمید «به خاطر حفظ وحدت مذاهب» فروکش کرد، اما در این ماجرا، دو مسأله برای همگان، بهویژه برای اهانتکنندگان واضح و مبرهن گشت؛ اول اینکه واکنشهای اعتراضی مردم، اعم از شیعه و سنی به این اهانتها نشان داد که دیگر دوران فریب و تحریک اذهان عمومی با استفاده از حربهی «دفاع از مذهب» سپری شده است؛ نکتهای که مولانا عبدالحمید نیز در یکی از خطبههای نماز جمعه اهلسنت زاهدان به آن تصریح کرد و گفت: «این علامت بیداری ملت ماست که اگر افراطیون شیعه و سنی دنبال تفرقه و اختلاف باشند با مخالفت مردم مواجه میشوند. در بین ملت ایران این مسأله پذیرفتنی نیست که فردی بخواهد به نام حمایت از شیعه یا سنی سخنان تفرقهآمیز بر زبان بیاورد.» [به نقل از سنیآنلاین]
دومین نکته برجسته در ماجرای این اهانت، به نمایش درآمدن بیش از پیش محبوبیت و جایگاه مردمی مولانا عبدالحمید در بین آحاد مردم ایران اعم از شیعه و سنی بود. اگرچه «کارشناس» شبکه ولایت با ترهات و سخنان نسنجیدهای که بر زبان آورد، قصد تخریب شخصیتی شیخالاسلام مولانا عبدالحمید بهویژه در نزد جامعه اهلسنت را داشت، اما علیرغم تصور این کارشناس و دیگر همفکرانش، نهتنها این اقدام چیزی از محبوبیت و جایگاه این عالم فرزانه در نگاه اهلسنت نکاست، بلکه علاوه بر اهلسنت، با اعتراض و انتقاد شدید منصفان و خردمندان شیعه مواجه شد.
واکنشهای اعتراضی مردم به این اهانت بهوضوح نشان داد که انسانهای عاقل و دوراندیشی که به وحدت، امنیت و آرامش جامعه میاندیشند، دلسوزان و وحدتطلبان واقعی را از مدعیان وحدت تشخیص میدهند و بههیچوجه اهانت و جسارت به آنان را برنمیتابند. اظهار انزجار از اهانت به مولانا عبدالحمید نشان داد که جامعهی ما قدردان تلاشهای کسانی که بهدور از تعصبات مذهبی و اندیشههای تخریبی، همواره به عزت و سربلندی تمام مسلمانان میاندیشند و در راستای تقریب مذاهب، افکار و اندیشههای متعدد اسلامی گام برمیدارند، هستند.
و اما مراسم تحلیف…
مورد دیگری که جایگاه اجتماعی شیخالاسلام مولانا عبدالحمید را بیش از پیش نمایان کرد، واکنشهای علما، شخصیتهای حقیقی و حقوقی و عموم مردم شیعه و سنی به دعوتنشدن مولانا عبدالحمید به مراسم تنفیذ و تحلیف ریاستجمهوری دولت دوازدهم بود.
نقش اصلی و کلیدی مولانا عبدالحمید در تشویق شیعه و سنی به شرکت در دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری و منسجم کردن آرای جامعه اهلسنت به نفع دکتر حسن روحانی تأثیر و البته محبوبیت این عالم برجسته اهلسنت را در کشور برای همگان هویدا ساخت، بهطوریکه بسیاری از تحلیلگران سیاسی پیروزی دکتر روحانی بر رقبای انتخاباتیاش را مرهون تلاشهای مولانا عبدالحمید در جهت هماهنگسازی آرای جامعه اهلسنت میدانند.
خلاصه اینکه تمام این موارد سبب شد تا اقشار مختلف ملت ایران، بهویژه جامعه اهلسنت از دعوتنشدن شخصیتی همچون مولانا عبدالحمید در مراسم تحلیف ریاستجمهوری بهشدت متعجب و دلگیر شوند. اگرچه برخی از دولتمردان با معرفی کردن مجلس شورای اسلامی بهعنوان «میزبان» این مراسم، سعی در شانهخالی کردن از پاسخگویی به این موضوع داشتند و مجلس شورای اسلامی نیز با این ادعا که «به علت کمبود جا هیچکدام از نمایندگان ولی فقیه و امامان جمعه به این مراسم دعوت نشدند» به زعم خودشان به اعتراضات پیرامون این موضوع پاسخ دادند، اما نهتنها هیچکدام از این توجیهات و پاسخها مورد قبول جامعه اهلسنت و عامه مردم واقع نشد، بلکه بسیاری آن را «عذر بدتر از گناه» دانستند.
قصد پرداختن به چرایی دعوتنکردن از مولانا عبدالحمید به مراسم تحلیف و تحلیل زوایای مختلف این موضوع را ندارم، اما آنچه مراد این نوشتار است اینکه؛ واکنشهای صریح و بعضاً شدید تعدادی از اعضای فراکسیون اهلسنت مجلس، سخنان ائمه جمعه اهلسنت سراسر کشور در واکنش به دعوتنشدن بزرگان اهلسنت به مراسم تحلیف، اعتراض شماری از شخصیتهای برجسته سیاسی- مذهبی شیعه و سنی به این موضوع و دلنوشتههای نویسندگان، روزنامهنگاران و فعالان فضای مجازی در اعتراض به «بیتوجهی به بزرگان اهلسنت بهویژه مولانا عبدالحمید» همه و همه ضمن اینکه بیانگر بیداری و هوشیاری اقشار مختلف ملت ایران است، بر این موضوع نیز تأکید دارد که ملت ایران و جامعه اهلسنت افرادی همچون مولانا عبدالحمید را فقط بهعنوان یک «امامجمعه» و یا یک «مدیر مدرسه دینی» نمیدانند، بلکه او را بهعنوان شخصیتی فراقومی، فرامذهبی و حتی فراملی میشناسند و بیتوجهی به چنین انسانهایی را از سوی مسئولین ردهبالای کشور برنمیتابند.
استقبال گسترده و بینظیر توأم با اظهار ارادت حاضران در «همایش تجلیل از فعالان ستاد دکتر روحانی» در سالن اجتماعات وزارت کشور و طنینانداز شدن شعار «درود بر مولوی» نیز نمونهای دیگر از قدردانی مردم حقشناس از تلاشهای دعوتگران و مصلحان جامعه اسلامی بود. حمایتهای اینچنینی از مولانا عبدالحمید نشاندهنده آن است که اکثریت مردم فهیم ایران همچون سایر آزاداندیشان و عاقلان جهان خواهان اعتدال، خیرخواهی، انساندوستی و دلسوزیهای بیریا و بهدور از تعصبات مذهبی هستند. واکنشهای مردمی به این دو رویداد مشخص کرد که جامعه پویای ایرانی دیگر ارزشی برای اندیشههای متعصبانه و نگاههای انحصارطلبانهای که فقط در پی حق جلوهدادن خود و باطل دانستن دیگران و یا به حاشیهراندن شخصیتهای تأثیرگذار جامعهاند، قائل نیست.
بدون شک آنچه مولانا عبدالحمید را به این جایگاه اجتماعی رسانده و او را شخصیتی «کاریزماتیک» گردانیده که از جاذبه ذاتی برخوردار است، حس خیرخواهی برای تمام انسانها، منش اعتدالگرایانه در امور، صداقت در گفتار و کردار، تأکید مستمر بر وحدت جهان اسلام بهویژه شیعه و سنی، و البته در کنار تمام این صفات زیبا؛ اهتمام به مسائل دینی و ارتباط عمیق با پروردگار متعال است. به جرأت میتوان گفت که شیخالاسلام مولانا عبدالحمید از معدود افرادیست که در عصر حاضر توانسته است بین «دین کامل» و «سیاست سالم» جمع کند؛ چه آنکه بسیاری هستند که وقتی عزم «دیندار»شدن میکنند بهطور کلی از میدان سیاست و توجه به اوضاع سیاسی و اجتماعی مسلمانان فاصله میگیرند و در مقابل، افرادی هم هستند که وقتی وارد میدان «سیاست» میشوند تصور میکنند دیگر نباید با مسائل دینی ارتباط داشته باشند و یا حتی خود را از «دین» بینیاز و آن را مانعی در مسیر پیشرفتهای سیاسی خود میدانند.
کوتاهسخن اینکه؛ اوضاع بحرانی جهان اسلام میطلبد که همگان از اندیشمندان میانهرو و دوراندیشی همچون مولانا عبدالحمید حمایت و در راستای ترویج اندیشههای وحدتطلبانه چنین انسانهایی تلاش کنند. جامعهی ما باید با وسعتنظر و سعهصدر بیشتری به این افراد که در واقع «فرصتهای طلایی» هر جامعهای محسوب میشوند بنگرند؛ باشد که به معنای واقعی به «وحدت کلمه» برسیم و از مسیر اتحاد و انسجام، و دوری از تخریب و اختلاف توطئههای اختلافافکنان و دشمنان اسلام را خنثی کنیم.